روزگاری از در خانه تا اندرونی راهرویی بود. روزگاری تا در را باز می کردی وسط خانه نبودی. از دالانی می گذشتی و از کنار حوض آبی که ماهی داشت یا نداشت،  آسمان را مهمان خانه ات می کرد. و دار و درختی بود که  بهشت را تداعی می کرد. آن روزگار گذشت. خانه ها آپارتمانی شدند و نقلی. همه چیز آپارتمانی شد و نقلی. تا این که نوبت به کتاب ها رسید. کتاب هایی  آمدند که ناگهان و بی مقدمه محتوایشان را  پیش چشم خواننده می گذاشتند و او هم بعد از خوانندن کتاب چیزی از زندگی و راه و رسم ادبی نویسنده ای نمی دانست که در دنیای پهناور ادبیات ترجمه ای از یکی از آثارش را خوانده بود.

علی عبداللهی مترجم و شاعری که نامش برای علاقمندان به ادبیات آلمانی آشناست، به گفته ی خودش آن جور کتاب ها را نمی پسندد. کتاب هایش را به سبک خانه های سنتی می سازد که خود سال ها با آن انس و الفتی داشته است. از ویژگی کتاب های علی عبداللهی مقدمه های محققانه ای است که بر کتاب هایش می نویسد. در را که باز می کنی چند صفحه ای مهمانی. مهمان نثری شیوا که اگر کمی دقیق شوی عطر خاک پاک خراسان* مشامت را نوازش می دهد. چندسطری از دو کتاب  تازه منتشر شده اش که اولی سطرهای آغازین آمریکا **رمان معروف کافکاست و دیگری شعریست از هاینریش هاینه از کتاب درختان ممنوع ***را بخوانید تا برسد به سوغاتی های بعدی علی عبداللهی از ادبیات آلمانی.


آتشکار

کارل روسمان شانزده ساله را پدر و مادر بیچاره اش راهی آمریکا کردند چون دخترک خدمتکاری از راه بدرش کرده بود و از او باردار شده بود.وقتی در کشتی یی که آرام آرام سرعتش کم می شد، به بندرگاه نیویورک رسید، چشمش به مجسمه ی الهه ی آزادی افتاد. از مدت ها پیش، از دور آن را می دید، ولی در آن لحظه انگار تازه مجسمه در پرتو ناگهانی آفتاب شدید قرارگرفته بود و در همان حال بازوی شمشیر به دستش را به هوا بلند می کرد و بادهای رها دور اندامش می وزیدند.



سرود

شمشیرم من، شعله ام من.


در تاریکی راهتان را روشن می داشتم، و آن دم که آغاز شد نبرد

پیش می تاختم من، پیشاپیش، در ردیف نخست.


گرداگردم، افتاده بودند پیکر غرقه به خونِ یارانم، اما ما پیروز شدیم.

ما پیروز شدیم، اما گرداگردمان، افتاده هنوز پیکر یارانمان.

در شور هلهله ی ترانه های پیروزی، نوای سوگ مردگان نیز طنین دارد.

اما ما را نه مجال شادمانی است، نه وقت اندوه و سوگواری.

از نو طبل ها طنین می افکنند،

پیکار تازه ای در پیش است.


شمشیرم من. شعله ام من.



*مقصود آن خراسانی است که با هیچ مصوبه و قانونی سه شقه نمی شود.

**فرانتس کافکا، آمریکا، ترجمه علی عبداللهی،نشر مرکز، تهران،1389

***هاینریش هاینه، درختان ممنوع، ترجمه علی عبداللهی، نشر گل آذین،1389